روایت نبوی لَقَد جِئتُکُم بِالذَّبحِ؛ با سر بریدن به میان شما آمدم» یا آیه قرآنی وَ ما أَرسَلناکَ الّا رَحمةً لِلعالَمین؛ و تو را نفرستادیم مگر اینکه برای اهل عالم مایه رحمت باشی»، کدامیک از این دو عبارت، شعار و رویکرد اصلی رسالت نبوی و دین اسلامی است؟
عبارت وگرنه باید کشته شود» چه جایگاهی در ادبیات فکری ابنتیمیه دارد؟
این ادبیات فکری چه تأثیری بر حامیان ابنتیمیه و مکتب سلفیت داشته است؟
روایت نبوی لَقَد جِئتُکُم بِالذَّبحِ؛ با سر بریدن به میان شما آمدم» یا آیه قرآنی وَ ما أَرسَلناکَ الّا رَحمةً لِلعالَمین؛ و تو را نفرستادیم مگر اینکه برای اهل عالم مایه رحمت باشی»
[1]، کدامیک از این دو عبارت، شعار و رویکرد اصلی رسالت نبوی و دین اسلامی است؟
چه عواملی باعث میشود که عدهای عبارت اول را به عنوان شعار دین و رویکرد اصلی آن تلقی و تبلیغ کنند؟
در برخورد با شخصیتهای علمی، کتب، فیلمها و اموری از این دست، نکات و یا اصطلاحاتی به صورت برجسته خودنمایی میکند که نشاندهنده رویکرد و شاکله اصلی آن شخصیت، کتاب یا محصول علمی است که در نتیجه برونداد و تأثیرات حاصل از این شخصیتها و محصولات علمی نیز تابع همین رویکرد و شاکله اصلی خواهد بود.
دین اسلام و متون اصیل دینی سرشار از کلیدواژههایی حاکی از رحمت، هدایت و سعادت برای بشر است که در کنار آن انذار از شقاوت و هلاکت نیز با لحنی حاکی از خیرخواهی برای بشر بیان شده است.
اما آیا تمامی عالمان مسلمان، از متون اصلی دین برداشتی بر محور رحمت و شفقت نسبت به انسان داشتهاند و یا قرائت برخی از متون دینی بر محور خشونت و برخورد سخت با بشر است؟
جایگاه ابنتیمیه و آثار او
ابن تیمیه حرانی (661 ـ 728ق) مؤسس مکتب سلفیت و از عالمان مسلمانی است که تأثیر بسزایی در امت اسلامی داشته است. کتابها و تفکرات ابنتیمیه هماکنون نیز یکی از مهمترین منابع فکری و دست اول سلفیان اعم از وهابی، جهادی، اصلاحی و . است. تا جایی که کمتر محصول تبلیغاتی و آموزشی در آثار گروههایی مانند داعش و القاعده دیده میشود که نامی از ابنتیمیه در آن برده نشده و یا استنادی به کتابهای او نداشته باشد.
برخی در مقام اشکال به سخن فوق، اظهار میدارند که آیات قرآن نیز در تولیدات فکری و تبلیغاتی تکفیریها به صورت متعدد مورد استفاده قرار میگیرد ولی این دلیل نمیشود که این اشکال را به آیات قرآنی و متون مقدس دینی وارد سازیم، پس همین نکته در خصوص ابنتیمیه و آثارش نیز صادق است.
اما در پاسخ به چنین سخنی باید گفت: اولاً استفاده تکفیریها از آیات قرآنی و سنت نبوی مبتنی بر روش ظاهرگرایانه شخصیتهایی مانند ابنتیمیه است، بنابراین در سوء استفاده آنان از این متون دینی نیز اشکال اصلی به رویکرد تئوریسینهایی مانند ابنیتیمیه بازگشت دارد. ثانیاً: با قرائت آیات نورانی قرآن و مطالعه سیره نبوی، به وضوح درمییابیم که برداشت کسانی مانند ابنتیمیه و جریانهای سلفی ـ تکفیری از قرآن و سنت، برداشتی گزینشی و مبتنی بر دیدگاهی خاص بوده است؛ چرا که کلید واژهها و شاکله اصلی حاکم بر قرآن و سنت، بر محور رحمت، شفقت، هدایت، سعادت طلبی و انذار از شقاوت است، نه کشتار، بی رحمی و .
ثالثاً: در طول تاریخ، اغلب انسانهای آزاده و حقیقتجو اعم از مسلمان و غیرمسلمان در برخورد با قرآن و سنت از آن برداشتی مبتنی بر رحمت، نور و هدایت برای بشر داشتهاند و تنها عده کمی از انسانهای جاهل در طول تاریخ، قرآن و سنت را دستمایه قدرتطلبیها و خشونتهای خویش ساختهاند که آنهم با برداشتهای ظاهری و گزینشی از قرآن و سنت بوده است. اما در مورد آثار ابنتیمیه این نکته کاملاً متفاوت است. یعنی اغلب کسانی که به تبعیت از ابنتیمیه میپردازند معمولاً به سلفیت و منهج تکفیری تمایل مییابند و البته عده کمی نیز با توجه به مقام علمی ابنتیمیه مطالب مفید کتب او را مورد مطالعه قرار داده و خود را از فروغلتیدن به ورطه تکفیر و کشتار مسلمانان میرهانند.
و الا قُتِل» یکی از کلیدواژههای پُرتکرار در آثار ابنتیمیه
با مطالعه کتابهای ابن تیمیه کلیواژهها و عبارات متعددی در ذهن انسان نقش میبندد که در صورت تعبد داشتن نسبت به این شخصیت علمی و جهل نسبت به رویکردها و مبانی ظاهرگرایانه او به مرور زمان، نگاه انسان نسبت به روش پیادهسازی دین و فهم متون دینی تحت تأثیر همین رویکرد قرار خواهد گرفت.
یکی از این کلید واژهها که بیش از 200 مرتبه در آثار ابنتیمیه تکرار شده، عبارت استتُیب فان تاب و الا قُتل» است. این عبارت بدین معناست که فرد را باید توبه داد و چنانچه توبه نکرد باید کشته شود».
نکات مهم در خصوص بهکار بردن این ادبیات توسط ابنتیمیه این است که:
اولاً: فقیهان و عالمان مسلمان، وظیفه دارند که احکام کلی اسلام را بیان کنند و تشخیص مصادیق ذیل هر حکم کلی، به ویژه در اجرای احکام خاصی مانند قتل، به عهده قاضی بوده و باید روندی قانونی و شرعی را طی کند، اما ابن تیمیه در هر فرع فقهی، مصادیقی را محکوم به قتل کرده و آنها را بدون دلیل موجه، ذیل حکم مرتد قرار داده است.
ثانیاً: ابنتیمیه در موارد جزئی متعدد و مختلفی، نظر فقهی خود را مطلقاً نظر صحیح دانسته است. تا جایی که برداشت خود از متون دینی را حقیقت اصلی و مقصود شارع تلقی کرده و هر دیدگاهی خلاف فهم خود را مساوی با انکار ضروریات دینی و قائلش را محکوم به قتل دانسته است.
ثالثاً: طبیعی است زمانی که شخصیتی با ادبیات مبتنی بر قتل و کشتار مسلمانان، به عنوان شیخ الاسلام و رهبر فکری برای یک جریان معرفی میگردد، جوانان جاهلی که پیرو مکتب فکری او میشوند بنا بر آنچه در آثار او یافتهاند، به خود اجازه خواهند داد که به هر بهانهای و بدون هیچ مقدمه و فرایند شرعی، حکم به قتل مسلمانان داده و کشتارهای امروز در عراق و سوریه و سایر کشورهای اسلامی را رقم بزنند.
جمله واجب است توبه داده شود وگرنه باید کشته شود» یکی از عباراتی است که به بهانههای مختلف و در جایجای کتابهای اعتقادی و فقهی ابنتیمیه دیده میشود. در این نوشتار از میان بیش از 200 موردی که در آثار او به چشم میخورد، تنها به برخی از موارد اشاره شده و روش استفاده ابنتیمیه از این عبارت، به قضاوت مخاطبان و خوانندگان محترم گذارده خواهد شد.
قتل؛ کشتن یک انسان» در اسلام
پیش از پرداختن به مواضع و فتاوای ابنتیمیه باید متذکر شد که در میان قوانین و دستورات دین اسلام، بیشترین حرمت و اهمیت به خون و آبروی انسانها اختصاص یافته و در این دو حیطه بیشترین احتیاطهای شرعی توصیه شده و بیشترین موانع و سپرهای حفاظتی برای صیانت از جان و آبروی انسانها قرار داده شده است. به طوری که مبتنی بر آیاتی و ادلهای مانند ولا تقتلواالنفس التی حرم الله الا بالحق»
[2] اصل در اسلام، حرمت قتل است و جایز شدن قتل یک انسان در برخی موارد خاص آن هم مشروط به شرایطی بسیار پیچیده و متعدد است.
در اسلام تنها در مواردی از قبیل: کافر حربی، منافقی که دست از فتنهانگیزی برنمیدارد، اهلبغی که بهناحق دست به کشتار مسلمانان میزنند، مرتدی که آشکارا منکر ضروریات دین میشود و قصاص قاتل، جواز قتل صادر شده است و در سایر مسائل و احکام سخنی از قتل به میان نیامده است.
برخی از موارد استفاده از حُکم و الا قُتِل» (دستور به قتل) در ادبیات فکری و آثار ابنتیمیه
1) اکسی که معتقد باشد واجباتی مثل نماز، بر اولیای خاص الهی واجب نیست. (عقیده برخی از صوفیه)
لا بدَّ للعبد من أداء الواجبات والصلاة عمود الدین لا تسقط لا عن الأنبیاء ولا عن الأولیاء ولا غیرهم ومن اعتقد سقوطَها عن خواصِّ الأولیاء فإنه یُستتاب فإن تابَ وإلا قُتِل.
[3]
2) کسی که صفتهای ویژهای مانند اولیاء الله، اهلالله، حکما و فلاسفه به اولیای الهی بدهد:
فمن غلا فی الأولیاء أو من یسمیهم أولیاء الله أو یسمیهم أهل الله أو یسمیهم الحکماء أو الفلاسفة أو غیر ذلک من الأسماء التی یقرنها بأسماء الأنبیاء وجعلهم مثل الأنبیاء أو أفضل من الأنبیاء فإنه یستتاب فإن تاب وإلا قتل.
[4]
3) کسی که معتقد باشد که مسافر باید نمازش را تمام بخواند و روزه بگیرد:
وَمَنْ قَالَ: إنَّهُ یَجِبُ عَلَى کُلِّ مُسَافِرٍ أَنْ یُصَلِّیَ أَرْبَعًا، فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَالَ: إنَّهُ یَجِبُ عَلَى الْمُسَافِرِ أَنْ یَصُومَ شَهْرَ رَمَضَانَ، وَکِلَاهُمَا ضَلَالٌ مُخَالِفٌ لِإِجْمَاعِ الْمُسْلِمِینَ؛ یُسْتَتَابُ قَائِلُهُ فَإِنْ تَابَ وَإِلَّا قُتِلَ.
[5]
همچنین: ومن قال: إن الفطر لا یجوز إلا لمن عجز عن الصیام فإنه یستتاب فإن تاب وإلا قتل.
[6]
4) کسی که به اولیای الهی استغاثه کند:
- ولا یجوز أن یقول لملک ولا نبی ولا شیخ میت أو حی: اغفر لی ذنبی وانصرنی على عدوی. فمن سأل مخلوقا شیئا من ذلک فهو مشرک به قد اتخذ لله ندا، یجب أن یستتاب، فإن تاب وإلا قتل.
[7]
- أن یسأله حاجته مثل أن یسأله أن یزیل مرضه، أو مرض دوابه، أو یقضی دینه، أو ینتقم له من عدوه، أو یعافی نفسه وأهله ودوابه، ونحو ذلک مما لا یقدر علیه إلا الله عز وجل: فهذا شرک صریح، یجب أن یستتاب صاحبه فإن تاب وإلا قتل.
[8]
5) کسی که بگوید یکی از اولیای الهی کُن فی» میکند (میتواند در امور عالم تصرف کند):
ومن قال: إن أحدا من أولیاء الله یقول للشیء: کن فی، فإنه یستتاب فإن تاب وإلا قتل.
[9]
6) کسی که اعتقاد داشته باشد میتواند در برخی از امور باطنی یا ظاهری از اطاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله) خارج شود:
من اعتقد أنه یجوز له أن یخرج عن طاعة النبی - صلى الله علیه وسلم - وتصدیقه فی شیء من أموره الباطنة والظاهرة فإنه یجب استتابته فإن تاب وإلا قتل کائنا من کان.
[10]
7) کسی که تقلید از یکی از ائمه فقهی را واجب دانسته و تقلید از دیگران را منع کند:
ومن أوجب تقلید إمام بعینه استتیب، فإن تاب وإلا قتل.
[11]
و همچنین: متى اعتقد أنه یجب على الناس اتباع واحد بعینه من هؤلاء الأئمة دون الإمام الآخر فإنه یجب أن یستتاب فإن تاب وإلا قتل.
[12]
8) کسی که بگوید: اگر کسی در رکعت دوم از نماز چهار رکعتی از روی غفلت سلام دهد مستوجب غضب خداست و کمترین چیز این است که آتشی از آسمان بر او نازل میشود»:
ومن قال: إن من سلم فی الرباعیة من رکعتین ساهیا استوجب غضب الله وأقل ما یجب علیه أن ینزل علیه نار من السماء وتحرقه یستتاب من ذلک القول فإن تاب وإلا قتل.
[13]
9) کسی که قائل شود که محصولات یک زمین نیازی به پرداخت عُشر آن ندارد:
ومن أفتى بخلو هذه الأرض عن العشر والخراج یستتاب، فإن تاب وإلا قتل.
[14]
10) کسی که قائل شود میتوان قربة الی الله به کلیسا رفت:
إذا زار أهل الذمة کنیسة بیت المقدس فهل یقال لهم: یا حاج، مثلا؟
لا ینبغی أن یقال لهم ذلک تشبیها بحاج البیت الحرام، ومن اعتقد أن زیارتها قربة فقد کفر، فإن کان مسلما فهو مرتد یستتاب فإن تاب وإلا قتل.
[15]
11) کسی که زیارت قبور و مشاهد مشرفه را به حج تشبیه کند:
وکل من یسافر إلى زیارة القبور والمشاهد کما یفعله طوائف من الرافضة ونحوهم فی تسمیتهم ذلک حجا، وقد صنف بعضهم کتابا سماه مناسک حج المشاهد فمن شبه ذلک الشرک والوثنیة بالحج المشروع وجعله مثله فإنه یستتاب فإن تاب وإلا قتل.
[16]
12) کسی که بگوید حضرت مریم (علیها السلام) لباسش (چادرش) بر روی گیاهان کشیده میشد و آن گیاهان رشد میکردند:
ومن قال: إن مریم تجر ذیلها على ارع فینمو، فإنه یستتاب، فإن تاب وإلا قتل.
[17]
13) کسی که اولیای الهی را واسطه بین خدا و خلق بداند که به دلیل نزدیکی بیشتر آنها به خدا، مردم باید از آنها درخواست و مسئلت کنند تا آنان از خدا بخواهند:
فالخلق یسألونهم، وهم یسألون الله، کما أن الوسائط عند الملوک یسألون الملوک الحوائج للناس، لقربهم منهم، والناس یسألونهم، أدبا منهم أن یباشروا سؤال الملک، أو لأن طلبهم من الوسائط أنفع لهم من طلبهم من الملک؛ لهم أقرب إلى الملک من الطالب للحوائج. فمن أثبتهم وسائط على هذا الوجه، فهو کافر مشرک، یجب أن یستتاب، فإن تاب وإلا قتل.
[18]
14) کسی که نماز را ترک کند، حتی اگر عقیده به وجوب نماز داشته باشد کافر است و بر این اساس باید کشته شود:
وَإِنْ کَانَ التَّارِکُ لِلصَّلَاةِ وَاحِدًا فَقَدْ قِیلَ: إنَّهُ یُعَاقَبُ بِالضَّرْبِ وَالْحَبْسِ حَتَّى یُصَلِّیَ، وَجُمْهُورُ الْعُلَمَاءِ عَلَى أَنَّهُ یَجِبُ قَتْلُهُ إذَا امْتَنَعَ مِنْ الصَّلَاةِ بَعْدَ أَنْ یُسْتَتَابَ، فَإِنْ تَابَ وَصَلَّى، وَإِلَّا قُتِلَ. وَهَلْ یُقْتَلُ کَافِرًا أَوْ مُسْلِمًا فَاسِقًا؟ فِیهِ قَوْلَانِ. وَأَکْثَرُ السَّلَفِ عَلَى أَنَّهُ یُقْتَلُ کَافِرًا وَهَذَا کُلُّهُ مَعَ الْإِقْرَارِ بِوُجُوبِهَا، أَمَّا إذَا جَحَدَ وُجُوبَهَا، فَهُوَ کَافِرٌ بِإِجْمَاعِ الْمُسْلِمِینَ.
[19]
15) کسی که ادعا کند یکی از اولیای الهی که رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به او ابلاغ شده، از راهی غیر از دین اسلام به رضوان الهی دست یافته:
ومن ادَّعَى أنّ أحدًا من أولیاء الله الذَین بلغتْهم رسالةُ محمد - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - یَصِل إلى رضوانِ الله وکرامتِه بغیر کتاب الله وسنَّةِ رسوله محمد - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فهو ملحدٌ ضالٌّ مُفتر، یُستتاب فإن تاب وإلاّ قُتِل کافرًا.
[20]
16) کسی که در غیر از مناسک حج در عرفات وقوف کند و معتقد به استحباب آن باشد:
والوقوفُ بعرفاتٍ لا ی قط مشروعًا إلاّ فی الحج باتفاق المسلمین، فی وقتٍ معین على وجهٍ معین، فمن قال: أَقِفُ ولستُ بحاجّ فقد خرجَ عن شریعة المسلمین، بل إن اعتقد ذلک دینا لله مستحبًّا فإنَّه یُستتابُ، فإن تابَ وإلاّ قُتِلَ.
[21]
17) کسی که در روز عید مسیحیان (کریسمس) به انجام مراسم شادی مانند: زینت کردن خانه، مهمانی دادن و . بپردازد:
وکذلک التزیُّن یومَ عید النصارى من المنکرات، وصنعة الطعام اائد عن العادة، وتکحیل الصبیان، وتحمیر الدوابِّ. والشجر بالمغرة وغیرها، وعمل الولائم وجمع الناس على الطعام فی عیدهم. ومن فعلَ هذه الأمور یتقرب بها إلى الله تعالى راجیًا برکتَها فإنه یُستتاب، فإن تابَ وإلاّ قُتِل.
[22]
18) کسی که تکفیر کند کسی را که در مسائل فقهی به امامی غیر از امام مذهب خود رجوع کند:
وجعلَ اتباعَ المسلم فی بعض المسائل لإمامٍ غیرِ إمامِه کفرًا: فإنه یُستَتاب من هذا الکلام، فإن تاب وإلاّ قُتِل.
[23]
19) کسی که معتقد باشد میتوان قربة الی الله برای وقوف شب عرفه در بیت المقدس به این مکان سفر کرد:
أن التعریف بالبیت المُقَدَّس لیس مشروعًا لا واجبًا ولا مستحبًّا بإجماع المسلمین، ومن اعتقد السفر إلیه للتعریف قُرْبة فهو ضالٌّ باتفاق المسلمین، بل یُستتاب فإن تاب وإلا قُتِل، إذ لیس السفر مشروعًا للتعریف إلا للتعریف بعرفات.
[24]
20) کسی که معتقد باشد حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) مرتکب گناه و معصیت خداوند نشده است:
وَمن قَالَ أَن آدم عَلَیْهِ الصَّلَاة وَالسَّلَام مَا عصى فَهُوَ مکذب لِلْقُرْآنِ یُسْتَتَاب فَإِن تَابَ وَإِلَّا قتل.
[25]
21) کسی که نماز نزد قبور صالحان را امری مستحب و مشروع بداند:
وکل من قال: إن قصد الصلاة عند قبر أحد، أو عند مسجد بنی (1) على قبر أو مشهد، أو غیر ذلک: أمر مشروع، بحیث یسحب ذلک وی أفضل من الصلاة فی المسجد الذی لا قبر فیه: فقد مرق من الدین، وخالف إجماع المسلمین.والواجب أن یستتاب، فإن تاب وإلا قتل.
[26]
22) کسی که معتقد باشد که اگر کسی به شخصی چیزی بیاموزد مالک او شده و میتواند حتی او را بفروشد:
فإن من علم غیره لا یصیر به مالکا إن شاء باعه وإن شاء أعتقه ومن إعتقد هذا فإنه یستتاب فإن تاب وإلا قتل.
[27]
23) کسی که توسل به ایمان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اطاعت از او و همچنین توسل به دعا (در زمان حیات) و شفاعت (در روز قیامت) ایشان را انکار کند:
ولفظ التوسل قد یراد به ثلاثة أمور.
یراد به أمران متفق علیهما بین المسلمین: أحدهما هو أصل الإیمان والإسلام وهو التوسل بالإیمان به وبطاعته. والثانی دعاؤه وشفاعته وهذا أیضا نافع یتوسل به من دعا له وشفع فیه باتفاق المسلمین. ومن أنکر التوسل به بأحد هذین المعنیین فهو کافر مرتد یستتاب فإن تاب وإلا قتل مرتدا.
[28]
24) کسی که در برابر شخص بزرگی خم شود، یا به حالت سجده بیفتد یا زمین را ببوسد:
أما تقبیل الأرض ورفع الرأس ونحو ذلک مما فیه السجود مما یفعل قدام بعض الشیوخ وبعض الملوک. وأما فعل ذلک تدینا وتقربا فهذا من أعظم المنکرات ومن اعتقد مثل هذا قربة وتدینا فهو ضال مفتر بل یبین له أن هذا لیس بدین ولا قربة فإن أصر على ذلک استتیب فإن تاب وإلا قتل.
[29]
25) کسی که ادعا کند شیخی از مشایخ (صوفیه) میتواند در قیامت، مریدانش را از عذاب جهنم برهاند. که این ادعا به این معناست که آن شخص از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز مقام بالاتری دارد چون ایشان چنین ادعایی نکردهاند:
من ادعى أن شیخا من المشایخ یخلص مریدیه یوم القیامة من العذاب: فقد ادعى أن شیخه أفضل من محمد بن عبد الله صلى الله علیه وسلم ومن قال هذا فإنه یستتاب فإن تاب وإلا قتل.
[30]
26) کسی که سماع (از مراسم صوفیان) را از اموری بداند که موجب تقرب به خدا میشود:
فأما " السماع " المشتمل على منکرات الدین فمن عده من القربات استتیب فإن تاب وإلا قتل.
[31]
27) کسی که عمل سماع (از مراسم صوفیان) را بر خود حلال و بر دیگران حرام بداند:
عمن قال إن السماع على الناس حرام وعلی حلال هل یفسق فی ذلک أم لا؟ فأجاب - رضی الله عنه -: من ادعى أن المحرمات تحریما عاما: کالفواحش والظلم والملاهی حرام على الناس حلال له فإنه یستتاب فإن تاب وإلا قتل.
[32]
28) کسی که ترک کردن نماز جماعت و نماز جمعه را افضل و برتر از حضور در آنها بداند:
فإن التعبد بترک الجمعة والجماعة بحیث یرى أن ترکهما أفضل من شهودهما مطلقا کفر یجب أن یستتاب صاحبه منه فإن تاب وإلا قتل.
[33]
29) کسی که با یک وضوء یک نماز بخواند و برای سایر نمازهای بعدی وضو نگیرد:
قوله تعالى {إذا قمتم إلى الصلاة فاغسلوا} یقتضی وجوب الوضوء على کل مصل مرة بعد مرة فهو یقتضی التکرار وهذا متفق علیه بین المسلمین فی الطهارة. وقال دلت علیه السنة المتواترة بل هو معلوم بالاضطرار من دین المسلمین عن الرسول صلى الله علیه وسلم أنه لم یأمرنا بالوضوء لصلاة واحدة. بل أمر بأن یتوضأ کلما صلى: ولو صلى صلاة بوضوء وأراد أن یصلی سائر الصلوات بغیر وضوء: استتیب فإن تاب وإلا قتل.
[34]
30) کسی که بگوید با دادن کفاره میتوان صیغه طلاق را باطل کرد:
فلانة طالق. أو هی مطلقة. ونحو ذلک: فهذا یقع به الطلاق ولا تنفع فیه الکفارة بإجماع المسلمین. ومن قال: إن هذا فیه کفارة فإنه یستتاب فإن تاب وإلا قتل.
[35]
31) کسی که قائل شود در سفر به قصد مسجد نبوی، نماز شکسته نمیشود:
فإنه یشرع السفر إلى عند قبره لمسجده الذی أسّس على التقوى، فهذا السفر مشروع باتفاق المسلمین والصلاة مقصورة فیه باتفاق المسلمین. ومن قال: إن هذا السفر لا تقصر فیه الصلاة؛ فإنه یستتاب، فإن تاب وإلا قتل.
[36]
جمعبندی و نتیجه
در موارد فوق که تنها بخش کوچکی از فتاوا و احکام ابنتیمیه مبنی بر وجوب قتل بود، آشکارا مشهود بود که او در
درباره این سایت